شماره پرونده ۱۵۱۹ ـ ۵۸ ـ ۹۳
سؤال:
۱ـ آیا مستخدمین پیمانی یا رسمی میتوانند از رفتن به مأموریت به سایر شهرستان های استان خودداری نمایند؟ در صورت پاسخ منفی برخورد قانونی با ایشان چگونه است؟
۲ـ آیا مستخدم رسمی یا پیمانی میتواند مدیر عامل یکی از شرکتهای تعاونی غیر از تعاونی ادارات (مانند تعاونی مسکن مهر و …) باشد ؟
۳ـ چنان چه شخصی مدیرعامل یکی از شرکتهای تعاونی باشد و همزمان مستخدم پیمانی اداره دولتی نیز شود، در این صورت وظیفه قانونی اداره مزبور در برخورد با مستخدم چیست؟
۴ـ آیا تدریس و یا مشاوره در ساعتهای غیر اداری برای نهادهای دولتی و یا کارگاههای مشمول قانون کار توسط کارکنان پیمانی و رسمی دولت منع قانونی دارد؟
نظریه شماره ۲۳۸۰/۹۳/۷ ـ ۱۳۹۳/۹/۲۹
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
۱ـ از آنجا که «مأموریت» وظیفه محول شده به مستخدم میباشد، بنابراین مستخدمین پیمانی یا رسمی مکلّف به انجام آن میباشند. چنانچه مستخدمینی از انجام وظیفه تمرّد نمایند، وفق قانون رسیدگی به تخلّفات اداری مصوب۷/۹/۱۳۷۲ و آیین نامه اجرایی آن با ایشان رفتارخواهد شد.
۲ـ درفرض استعلام با توجه به اصل یکصد وچهل و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تبصره ۴ ماده واحده قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل مصوب سال ۱۳۷۳، عضویت کارمندان دولت در هر نوع شرکت خصوصی حتی تحت عنوان تعاونی، در سمت ریاست و یا مدیریت عامل و یا عضویت در هیأت مدیره قانوناً ممنوع است و فقط شرکت های تعاونی ادارات و مؤسسات دولتی از این امر مستثنی گردیده اند.
۳ـ تصدی بیش از یک شغل در موارد مذکور در قانون، تخلف اداری است و مجازات آن به نحوی است که در تبصره ۵ ماده واحده قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل، مصوب ۱۱/۱۰/۱۳۷۳ آمده است. در فرض مطروحه، اداره دولتی ذیربط میباید مراتب وقوع تخلّف را به هیأتهای رسیدگی کننده به تخلفات اداری گزارش نماید.
۴ـ مستخدمین رسمی و پیمانی میتوانند حسب مقررات قانونی در خارج از ساعات اداری به تدریس در واحدهای دولتی وغیردولتی اشتغال داشته باشند لکن دریافت وجوهی به عنوان مشاوره از دستگاه دولتی دیگر ممنوع می باشد.
شماره پرونده ۱۶۴۰ ـ ۱/۱۸۶ ـ ۹۳
سؤال:
جرایمی به مانند توهین با توجه به سمت و در حال انجام وظیفه که دارای مجازات تخییری است و قاضی میتواند یکی از آنها را انتخاب و مورد حکم قرار دهد، در زمره کدامیک از درجات هشت گانه ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قرار می گیرند؟ آیا ملاک صرف نظر از اینکه قاضی کدام یک را در موقع صدور حکم انتخاب می نماید، مجازات اشد مقرر در متن ماده می باشد؟
نظریه شماره ۲۳۷۶/۹۳/۷ ـ ۱۳۹۳/۹/۲۹
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
مطابق تبصره ۲ مادّه ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، ملاک تعیین درجه مجازات ها حداکثر مجازات است. در صورت تعدد مجازات های یک جرم طبق تبصره ۳ مادّه مذکور، مجازات شدیدتر و در صورت عدم امکان تشخیص مجازات شدیدتر، مجازات حبس ملاک خواهد بود. بنابراین در فرض سؤال که ناظر بر جرایم تعزیری دارای مجازات های متعدد میباشد و قاضی مخیّر در انتخاب هر یک از آنها است نیز تعیین درجه مجازات جرم بر اساس مجازات قانونی جرم به شرح فوقالذکر صورت میپذیرد. بدیهی است در صورتی که مجازات قانونی جرم فقط شلاق یا جزای نقدی باشد (همانند مادّه ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی مصّوب ۱۳۷۵ در توهین ساده) نیز با توجّه به حداکثر مجازات شلاق یا جزای نقدی که تطبیق آنها با درجات ۸ گانه مذکور در مادّه ۱۹ صدرالذّکر، درجه مجازات جرم مذکور (که در مثال فوق الذکر درجه ۶ است )، تعیین میگردد.
شماره پرونده ۱۶۹۵ ـ ۱/۳ ـ ۹۳
سؤال:
در پروندهای شخصی به پرداخت دیه محکوم می شود و در مرحله اجراء شخص ثالث ملکی جهت وصول محکوم به معرفی می نماید لیکن در جلسات مزایده به فروش نرفته و محکومله نیز تمایلی جهت برداشت آن به جای محکوم به را ندارد. حال، آیا با رفع توقیف از مال امکان جلب محکومعلیه در راستای اعمال ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی وجود دارد یا خیر؟
نظریه شماره ۲۳۶۷/۹۳/۷ ـ ۱۳۹۳/۹/۲۹
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
با عنایت به تبصره ماده ۳۴ قانون اجرای احکام مدنی مصوّب ۱۳۵۶ که تصریح نموده «… شخص ثالث نیز میتواند به جای محکومٌعلیه برای استیفاء محکومٌبه مالی معرفی کند….» بنابراین معرفی مال، اعم از اینکه از جانب محکومٌعلیه باشد یا شخص ثالث، در واقع همان ترتیب پرداخت محکومٌبه است که از جانب مقنن بیان شده و در این حالت اجراء حکم و استیفاء محکومٌبه از مال معرفی شده به عمل میآید و پس از مزایده دوّم و عدم قبول محکومٌبه از ناحیه محکومٌله، مال مورد مزایده به شخص ثالث مسترد میگردد. با توجه به اینکه اعمال ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی موکول به این است که مالی جهت استیفاء محکومٌبه در دسترس نباشد و در این مورد شخص ثالث به جای محکومٌعلیه، مال معرفی و امکان استیفاء فراهم شده است اما محکومٌله آنرا قبول ننموده است، بنابراین نمی توان با اعمال ماده ۲ قانون مذکور، محکومٌعلیه را جلب و بازداشت نمود.
ادامه در بخش دو…