یکی از مشکلاتی که متاسفانه میان زوجهای جوان روایج یافته و به واسطهی آن کانونهای خانوادگی در همان سالهای اول از هم میپاشد، نبود صداقت و فریب خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً تدلیس یا فریب در ازدواج است.
نبود صداقت و بیان کردن دروغهای متعدد باعث شده که زوجین در همان اوایل ازدواج، دچار مشکل شوند و به دادگاههای خانواده مراجعه کنند. به طور مثال مرد با جعل مدرک، خود را دارای تحصیلات عالی معرفی و یا این که برای جلب رضایت طرف مقابل، خود را ثروتمند و فرزند خانوادهای معروف قلمداد میکند. در مقابل زن نیز ممکن است یکی از عیوب خود را پنهان و یا این که ازدواج سابق خود را کتمان کند.
نکته: تدلیس به معنای فریب است و تدلیس در نکاح به معنای فریب در ازدواج و به این معنی است که شخص برای فریب دیگری خود را دارای صفات دروغین معرفی می کند در حالی که آن صفات در آن شخص وجود ندارد.
در قانون مدنی تمام عقود به موجب خیارات قابل فسخ هستند و یکی از خیاراتی که می توان بر مبنای آن جهت فسخ اقدام کرد خیار تدلیس است. اگر در هر عقد یا قراردادی یکی از طرفین دیگری را فریب دهد شخص فریب خورده می تواند معامله را فسخ کند. در واقع تدلیس یا فریب در ازدواج در هر عقدی از موارد بر هم خوردن آن عقد است.
به موجب ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی:
اگر صفتی در یکی از طرفین ازدواج شرط شود و بعد از جاری شدن صیغه عقد مشخص شود که شخص آن صفت را نداشته است طرف مقابل حق فسخ خواهد داشت، چه زمانی که آن وصف در عقد ذکر شده باشد و چه زمانی که تصریح نشده باشد اما عقد بر مبنای آن شرط واقع شده باشد.
طبق مادهی ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی تدلیس یا فریب در ازدواج جرم محسوب شده و فریب دهنده به مجازات خواهد رسید.
تدلیس در نکاح یا تدلیس در ازدواج هنگامی صدق میکند که شخص با اقدامات متقلبانه و فریبکارانه عیب موجود در خود را پنهان کند یا خود را دارای وصف نیکویی معرفی کند، در حالی که فاقد آن است. به طور مثال مرد با اقدامات متقلبانه و با فریب دادن طرف مقابل، خود را دکتر و ثروتمند معرفی میکند، در صورتی که فاقد این اوصاف است.
در واقع هرگاه ازدواج ناشی از تدلیس یا فریب در ازدواج باشد، فریب خورده میتواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از تدلیس کننده مطالبه خسارت کند، اعم از آنکه تدلیس کننده یکی از زوجین باشد یا شخص ثالث و نیز فارغ از آنکه همسر فریب خورده از حق فسخ خود که میتواند ازدواج را باطل نماید استفاده کند یا خیر.
چه مواردی تدلیس یا فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ می شود؟
معنای لغوی تدلیس عیب پوشی، فریب دادن و فریفتن است. اما در اصطلاح حقوقی به موجب ماده ۴۳۸ قانون مدنی تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.
در تدلیس لازم است که اقدامات متقلبانه به قصد فریب طرف مقابل صورت بگیرد و شخص عمد در فریب داشته باشد، به گونهای که عیب موجود را پنهان کند و یا وصف نیکویی را نشان دهد. بر این اساس عمد اعم است از این که فریب دهنده واقعیت را بداند یا باید بداند.
وقوع تدلیس یا فریب در عقد در شرایط مشخصی باعث ایجاد حق فسخ برای طرف فریب خورده خواهد شد:
تدلیس هنگامی موجب حق فسخ میشود که عملیات متقلبانه قبل از انجام معامله به کار رود تا رغبت به انعقاد عقد را ایجاد کند و فریبی که بعد از عقد صورت گرفته، سبب خیار تدلیس نمیشود.
تدلیس در ازدواج هنگامی موجب حق فسخ برای طرف فریب خورده در عقد نکاح میشود، که عملیات متقلبانه را طرف دیگر عقد انجام داده باشد. تدلیس شخص ثالث مانند پدر، مادر، برادر یا خواهر یکی از طرفین عقد، موجب حق فسخ برای طرف فریب خورده نیست اما هنگامی که بین شخص ثالث و طرف عقد نکاح تبانی صورت گرفته باشد در این صورت نیز میتوان برای فریب خورده حق فسخ قائل بود.
شرط دیگر برای تحقق حق فسخ نکاح در اثر تدلیس، اثرگذاری اقدامات متقلبانه و فریبکارانه بر طرف مقابل عقد است. بنابراین در صورتی که مشخص شود شخص فریب خورده با وجود مطلع بودن از حقیقت نیز به انشای عقد نکاح مبادرت میکرد حق فسخ نکاح نخواهد داشت.
افزون بر این تدلیس هنگامی صدق میکند که سوء نیت و قصد فریب وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر خیار تدلیس وقتی ثابت میشود که با سوء نیت و قصد فریب، وجود صفت نیکویی در یکی از طرفین عقد اظهار شده یا عیبی در او پنهان شده باشد.
بنابراین اگر یکی از طرفین عقد، بدون انگیزه فریب کاری و با حسن نیت صفت خاصی را در خود بیان کند و آن وصف وارد در قرارداد و تراضی طرفین شود و بعد از عقد معلوم گردد که فاقد آن وصف است طرف مقابل میتواند به استناد خیار تخلف از شرط صفت عقد نکاح را فسخ کند.
مصادیق تدلیس در ازدواج
مواد ۱۱۲۳ و ۱۱۲۲قانون مدنی عیوبی را برای زن و مرد در نظر گرفته که به موجب آن طرفین حق فسخ را پیدا میکنند اما اگر سایر شرایطی که برای اثبات تدلیس باید وجود داشته باشد نیز محقق شود، میتواند به موجب خیار تدلیس، نکاح را فسخ کند.
عیوب و بیماریهای مرد که حق فسخ به زن میدهد:
براساس ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی عیوب زیر در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.
خصا (اختگی)
- عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد.
- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازهای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
- نین مردی است که با هیچ زنی قادر به مواقعه نباشد، پس اگر مردی با زوجه خود نتواند مقاربت کند ولی قادر به وطی دیگری باشد، عنین نخواهد بود.
عیوب و بیماریهای زن که حق فسخ به مرد میدهد:
مطابق ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود:
- قرن که به معنی استخوان زائدی در آلت تناسلی که مانع نزدیکی میشود.
- جذام (خوره)
- برص (پیسی)
- افضا (یکی شدن مجرای بول و حیض)
- زمین گیری
- نابینایی از هر دو چشم
- باکره نبودن زن
عیوبی که حین عقد در مرد بوده و زن از آن مطلع نباشد:
۱- جنون (دیوانگی)
۲- خصاء (بیماری جنسی)
۳- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازهای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
۴- عَنَن (بیماری جنسیای که بر اثر آن آلت تناسلی مرد نعوظ نمیکند) به شرط اینکه حتی یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد.
عیوبی که حین عقد در زن بوده و مرد از آن مطلع نباشد:
۱– جنون (دیوانگی)
۲– قرن (بیماری جنسی)
۳– جذام (بیماری پوستی)
۴– برص (بیماری پوستی)
۵– افضاء (بیماری جنسی)
۶– زمینگیری
۷– نابینائی از هر دو چشم
برخی موارد هستند که قانونگذار آنها را معین نکرده است اما اگر به موجب ماده ۱۱۲۸ شرط شده باشد و یا عقد بر مبنای آن واقع شود از موارد فسخ خواهد بود که می توان به صورت تمثیل بیان نمود: مواردی مانند نداشتن تحصیلات عالیه در مرد یا متاهل بودن مرد می تواند فریب در ازدواج توسط زوج باشد و مواردی مانند عدم بکارت زن یا پنهان کردن ازدواج سابقش می تواند از موارد فریب در ازدواج توسط زوجه تلقی گردد.
چگونگی اثبات تدلیس یا فریب در ازدواج
برای اثبات فریب در ازدواج این شما هستید که به عنوان مدعی یا شاکی باید ثابت کنید که طرف مقابل، شما را با امور واهی و دروغین فریب داده است و شما با عدم آگاهی نسبت به واقعیت موضوع و بر مبنای اینکه واقعیت همان است که ایشان می گوید حاضر به ازدواج با او شده اید. برای اثبات این امر شما یا باید به اقرار طرف استناد کنید یا باید از طریق شهادت شهود این موضوع را اثبات نمایید و یا اینکه ادله ای ارائه نمایید که موجب علم قاضی گردد. قاضی با بررسی اوضاع و احوال و ادله شما مانند اظهارات مطلعین، پیامک های ارسالی، پرونده های پزشکی، نظریه پزشکی قانونی و … حسب مورد استفاده می کند و حقیقت امر را آشکار خواهد نمود.
تدلیس در ازدواج شامل چه مواردی است؟
یکی از طرفین عقد نکاح، خود را واجد وصف خاصی اعلام میکند و وجود این صفت وارد تراضی طرفین و قرارداد میشود؛ اما بعد از عقد نکاح معلوم میگردد که شخص فاقد وصف مشروط است.
به طور مثال مرد با اعمال متقلبانه، خود را بازیکن فوتبال معرفی میکند و زن نیز بر همین اساس با او ازدواج میکند.
طرفین در مورد صفت خاصی گفت و گو نمیکنند اما به موجب عرف و عادت عقد بر وجود صفت خاصی که در عرف رایج است، واقع میگردد. مانند باکره بودن زن، نداشتن اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی.
سکوت عیبهایی که عادتا قابل مسامحه نیست؛ مثلا مصنوعی بودن عضوی (نظیر دست یا پا) و انتظار میرود که شخص آن را بیان کند.
مخفی نمودن عیوب. در این مورد نیز چند حالت متصور است:
- شخص نسبت به عیوب خود آگاهی ندارد. مثلا نمیداند که ایدز دارد یا به بیماری سرطان مبتلا است.
- شخص نسبت به عیب پنهان (عیبی که قابل دیدن نیست) خود آگاه است اما در برابر طرف مقابل سکوت میکند مانند ابتلا به بیماری صرع یا بیماریهای قلبی.
فرد عیبی در ظاهر دارد و با اعمالی سعی در پوشاندن آن میکند؛ به عنوان مثال شخص کچل از کلاه گیس استفاده میکند.
فرد عیبی در ظاهر دارد و نسبت به عیب خود نیز آگاهی دارد و در مورد این عیب به طرف مقابل چیزی نمیگوید و در طرف مقابل نیز با کوتاهی و سهل انگاری و بدون تحقیقات لازم با او ازدواج میکند.
در تمام موارد فوق تدلیس هنگامی محقق میشود که شخص سو نیت و قصد فریب داشته باشد و با اقدامات متقلبانه خود عیبی را مخفی نگاه داشته و یا صفتی را که مورد توافق طرفین بوده از خود نشان دهد در حالی که در واقع فاقد آن بوده است.
جرم تدلیس در ازدواج
قانون گذار تدلیس در ازدواج را به صورت جداگانه جرم انگاری کرده است. به موجب ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی چنان چه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالیه، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود، مرتکب به حبس تعزیری از ۶ ماه تا ۲ سال محکوم میشود.
بنابراین شخص فریب خورده میتواند به دادگاه کیفری مراجعه کند و از شخص فریبدهنده شکایت کند.
خیار فسخ فوری است
باید توجه داشت که خیار فسخ مطابق ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی فوری است، بدین معنا که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، اگر نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط میشود به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد.
تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است. قابل ذکر است که فوریت استفاده از خیار فسخ مشروط به علم شخص به حق فسخ خود و فوریت آن است و در این خصوص ادعای جهل به قانون مسموع است اما مدعی جهل باید آن را اثبات کند؛ چرا که ادعای وی خلاف اماره قانونی است که همگان را مطلع از قانون فرض میکند.
برای رعایت این نکته (فوری بودن خیار) فریب خورده میتواند با استفاده از اظهارنامه طرف مقابل را از فسخ خود آگاه کند که در این صورت تاریخ فسخ همان تاریخ اعمال اراده صاحب حق فسخ است و رای دادگاه تنها بیانگر این است که فسخ به درستی صورت گرفته است.
مجازات فریب در ازدواج
تدلیس یا فریب در ازدواج با شرط اینکه صفت خاصی در شخص مقابل شرط شده باشد و یا در فرض عدم صراحت، عقد بر مبنای آن واقع شده باشد هم فسخ نکاح خواهد بود و هم از بعد کیفری جرم و دارای مجازات است. به موجب ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی:
چنانچه هریک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل: داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هریک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم میگردد.
اصول کلی و قواعد حاکم بر عقد نکاح همان اصول و قواعد حاکم بر سایر عقود میباشد. از همین روی با فقدان هریک از ارکان و عناصر سازنده عقد همچون قصد و رضای طرفین، صحت عقد نکاح نیز مورد تردید و خدشه واقع خواهد شد.
اما قانون مدنی برای شخص فریب خورده در ازدواج نیز علاوه بر جزای کیفری مقرر در قانون مجازات اسلامی امکان فسخ نکاح را پیش بینی نموده است و از این رهگذر در ماده ۱۱۲۸ خود بیان میدارد:
هرگاه در یکی از دو طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.
شکایت تدلیس در ازدواج
فرد فریب خورده چگونه و کجا میتواند شکایت کند؟
در تدلیس در ازدواج، شخص فریب خورده به دو صورت میتواند در زمینه تدلیس از مدلس (فریبدهنده) شکایت و طرح دعوا کند:
- همان طور که قبلا نیز گفته شد میتواند به دادگاه کیفری مراجعه کند و از فریبدهنده شکایت کند.
- به دادگاه خانواده مراجعه و دادخواستی را تنظیم و به دادگاه تحویل دهد. برای تنظیم دادخواست ذکر موارد زیر حائز اهمیت است:
دادخواست تدلیس در ازدواج
خواهان باید عنوان دادخواست را تقاضای حق فسخ بنویسد. همچنین باید علت فسخ نکاح را ذکر کند به عنوان مثال تقاضای حق فسخ به دلیل تدلیس زوجه.
فتوکپی عقدنامه و هم چنین دلایلی که اثبات کننده فریب خوانده است را در قسمت دلایل دادخواست ضمیمه آن نماید. زمان عقد ازدواج، زمان اطلاع یافتن از فریب صورت گرفته و تمامی مستندات باید در قسمت توضیحات دادخواست بیان شود.
طرح دعوا فریب در ازدواج به چه شکل است؟
دادخواست تدلیس یا فریب در ازدواج باید به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود , مهلت طرح شکایت فریب در ازدواج؛ از زمان اطلاع متقاضی، مبنی بر تدلیس در ازدواج، معمولا فوری است. در عرف فوریت کوتاهترین زمان ممکن در طرح شکایت فریب در ازدواج و یا درخواست فسخ نکاح به دلیل تدلیس در ازدواج میباشد.
درمورد فسخ نکاح به طریق زیر طرح دعوا می شود:
- ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ، خود ذی حق عقد را فسخ کند و سپس از طریق اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به اطلاع طرف مقابل برساند. سپس با تقدیم دادخواست به دادگاه صدور حکم برتایید فسخ را بخواهد.
در این حالت از تاریخ اعمال اراده ذینفع عقد فسخ شده محسوب میشود و حکم دادگاه تنها کاشف از این است که اعمال حق فسخ در تاریخ مذکور به درستی انجام شده است. توجه به این نکته ضروری است که رویه قضایی دادخواست به خواسته فسخ را پذیرفته و حکم به فسخ صادر میکنند.
- بدون فسخ عقد با تقدیم دادخواست به دادگاه با برشماری موجب فسخ نکاح، صدور حکم بر فسخ عقد را طلب کند. در این صورت زمانی عقد فسخ میشود که رأی دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعی گردد تا این زمان عقد معتبر و تأثیر گذار بوده و حقوق و تکالیف زوجین نسبت به هم پابرجا است.
نکته: ضمن دادخواست به تأیید فسخ، میتوان صدور حکم بر اموری، چون استرداد جهیزیه، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی، مطالبه نفقه ایام گذشته، ثبت در سند نکاحیه واسناد سجلی و … را مطالبه کرد تا گرفتار روند دادرسی طولانی دیگری نشد.
آثار فسخ نکاح
فسخ یکی از اسباب انحلال نکاح بوده که مبنای اصلی آن قاعده لاضرر است، به این صورت که قانونگذار موارد و شرایطی را پیشبینی کرده که در صورت اثبات آن موارد و شرایط شخص متضرر حق فسخ نکاح دارد و میتواند خود را از قید زوجیت رها کند.
- انحلال نکاح
- امکان مطالبه خسارت
- تکلیف مهریه در فسخ نکاح
- عده فسخ نکاح
انحلال نکاح:
حق فسخ از موجبات و علل انحلال ازدواج محسوب میگردد، خواه ازدواج دائم باشد خواه موقت. حق فسخ و نیز اعمال آن که بر مبنای جلوگیری از زیان همسری است که حق فسخ برای او شناخته شده است، با هر لفظ یا فعلی واقع میشود، لذا اعمال آن نیازمند به رعایت تشریفات خاصی از جمله رعایت تشریفات طلاق نمیباشد.
طبق ماده ۱۱۳۲ قانون مدنی در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست.
برای تحقق فسخ و انحلال نکاح از این طریق، حکم دادگاه نیز شرط نمیباشد؛ بنابراین کسی که دارای حق فسخ میباشد (حسب مورد زوج یا زوجه)، باید اراده خود را بر فسخ به گونهای اعمال کند. به طور مثال این امکان را خواهد داشت تا از طریق ارسال اظهارنامه رسمی یا پست سفارشی این کار را انجام دهد. البته به منظور آنکه بتواند انحلال نکاح را در دفتر رسمی و در شناسنامه خود به ثبت برساند و نیز برای حل اختلاف که اغلب در این گونه موارد پیش میآید رجوع به دادگاه لازم میشود.
نکته: طبق ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی اختیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط میشود به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است؛ بنابراین اعمال این حق بدون رعایت فوریت آن واجد آثار قانونی نخواهد بود.
امکان مطالبه خسارت:
از دیگر آثار فریب در ازدواج توسط هر یک از طرفین میتوان به امکان مطالبه خسارت اشاره نمود. به عبارتی دیگر هرگاه نکاح ناشی از تدلیس در نکاح باشد، فریب خورده میتواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از تدلیس کننده مطالبه خسارت کند، اعم از آنکه تدلیس کننده یکی از زوجین باشد یا شخص ثالث و نیز فارغ از آنکه همسر فریب خورده از حق فسخ خود استفاده کند یا خیر.
تکلیف مهریه در فسخ نکاح:
مهریه در فسخ نکاح با مهریه در طلاق متفاوت است.
مطابق ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی هر گاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن (ناتوانی جنسی زوج) باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.
در این ماده اعلام شده که اگر زن باکره باشد در صورت فسخ، مهریه به وی تعلق نمیگیرد به جز در خصوص عَنَن (ناتوانی جنسی در مردان) که زن مستحق نصف مهریه خواهد بود.
حال اگر زن باکره نباشد هرگونه موارد فسخ اگر شامل زوج شود، باز هم میبایست مهریه زوجه را پرداخت کند. زوجه نیز اگر مطرح کننده دعوی فسخ عقد باشد در صورتی که باکره نباشد میتواند تمام مهریه خود را نیز همراه فسخ نکاح دریافت کند.
نکته: فرقی که فسخ نکاح با طلاق دارد این است که اگر زوجه در زمان باکره بودن تقاضای طلاق دهد یا زوج در زمان باکرگی زوجه را مطلقه کند میبایست نصف مهریه پرداخت شود، اما در فسخ نکاح اگر زوجه باکره باشد مهریهای به وی تعلق نمیگیرد. اما در صورت عدم بکارت زوجه چه در طلاق و چه در فسخ نکاح هیچ تفاوتی در پرداخت مهریه نیست و تمام مهریه میبایست پرداخت شود.
عده فسخ نکاح:
مطابق ماده ۱۱۵۱ قانون مدنی:
عده طلاق و عدهی فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عدهی او سه ماه است.
مطابق ماده ۱۱۵۲ قانون مدنی:
عده فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد نکاح موقت در غیرحامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت ۴۵ روز است.
مطابق ماده ۱۱۵۳ قانون مدنی:
عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.
تفاوت طلاق و فسخ نکاح
طلاق و فسخ نکاح هر چند در ظاهر شبیه به هم هستند، اما در مبانی حقوقی بین فسخ نکاح و طلاق تفاوتهایی وجود دارد که به شرح زیر است:
- در فسخ، لازم به رعایت تشریفات طلاق نیست و تنها با اراده صاحب حق فسخ صورت میگیرد اما طلاق ایقاع تشریفاتی است و باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند، واقع گردد.
- برای صحت طلاق لازم است که شرایط خاصی در زن وجود داشته باشد اما در فسخ نکاح وجود آن شرایط لازم نیست؛ به طور مثال طلاق زن در عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست اما فسخ در دوران عادت زنانگی و نفاس صحیح است.
- طلاق اختصاص به نکاح دائم دارد، در صورتی که فسخ هم به نکاح دائم و هم نکاح منقطع مربوط میشود.
- هنگامی که طلاق رجعی صورت میگیرد مرد در دوران عده میتواند به زن رجوع کند، در حالی که در فسخ امکان رجوع در هیچ فرضی وجود ندارد و درصورت پشیمانی از فسخ، هیچ چارهای جز ازدواج مجدد وجود ندارد.
- میزان مهر در انحلال ناشی از فسخ با طلاق تفاوت دارد.
- طلاق تنها به اراده مرد یا به نیابت از او واقع میشود، اما فسخ نکاح ممکن است از از سوی مرد یا زن انجام شود.
- اگر زنی سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر باشد و طلاق داده شود بر آن مرد حرام میشود، مگر این که به عقد دائم به زوجیت مرد دیگری در آمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه طلاق یا فسخ یا فوت فراق حاصل شده باشد، اما در فسخ نکاح هیچ گونه حرمتی ایجاد نمیشود ولو آن که چند بار تکرار شود.
- همچنین لازم به ذکر است که خیار فسخ در عقد نکاح ممکن است خیار عیب، تدلیس و یا تخلف از شرط صفت باشد.
آیا باکره نبودن زن مصداق تدلیس است و به مرد حق فسخ میدهد؟
زوجی که هنگام نکاح شرط بکارت نموده باشد در صورت ازاله بکارت حق فسخ خواهد داشت و لو ازاله بکارت ناشی از اکراه یا بیماری یا افتادن از بلندی بوده و دختر هم مطلع نباشد.
همچنین اگر بعد از ازدواج معلوم شود با زوجه جماع شده مشروطله حق فسخ خواهد داشت ولو این که پرده بکارت سالم و موجود باشد؛ زیرا شرط بکارت عرفا شرط عدم نزدیکی را نیز در بر میگیرد.
ازدواج پنهان قبلی
در مواردی ممکن است یکی از زوجین سابقا ازدواج کرده باشد و با گرفتن شناسنامه المثنی، در ازدواج مجدد خود این موضوع را مخفی کند؛ طرف مقابل نیز ادعا میکند که این موضوع به هیچ وجه به او گفته نشده و درخواست فسخ نکاح میکند.
این مورد نیز از موارد تدلیس است؛ چرا که اگر فریب خورده حقیقت را میدانست حاضر به ازدواج با او نمیشد و تدلیس کننده به واسطه فریب خود طرف مقابل را راضی به ازدواج با خود کرده است.
تدلیس در ازدواج و مهریه
اگر زن مرتکب تدلیس در ازدواج شود میتواند مهریه بگیرد؟ در زمینه تدلیس در ازدواج و حق زن برای مهریه، باید در نظر گرفت دو حالت قابل تصور است:
فسخ نکاح قبل از نزدیکی و مهریه زن
بر اساس ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود، زن حق مهر ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ عنن (ناتوانی جنسی) باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.
فسخ نکاح پس از نزدیکی و مهریه زن
هرگاه نکاح بعد از نزدیکی به علتی فسخ شود زن حق دریافت مهر المسمی را دارد اما اگر فسخ نکاح به دلیل تدلیس زن باشد، زن در هیچ صورت حقی بر مهر ندارد زیرا به تقلب نمیتواند حقی را به دست آورد؛ بنابراین در صورتی که زن، مرد را فریفته باشد در هیچ صورتی (چه نزدیکی صورت گرفته باشد و چه نزدیکی صورت نگرفته باشد) حق دریافت مهریه را ندارد.
اگر تدلیس از جانب اشخاص ثالث صورت گرفته باشد تکلیف مهریه چیست؟
در صورتی که دیگران شوهر را فریفته باشند، زن مستحق مهریه است ولی شوهر میتواند برای خسارت ناشی از مهر به فریبدهندگان رجوع کند. اما در خصوص زیانهای مادی و معنوی زاید بر مهر در صورتی قابل مطالبه است که خسارت وارده با فسخ نکاح جبران نشود یا فسخ نکاح برای انسان متعارف ناممکن یا مشقت بار باشد.
در تدلیس آیا فریب خورده میتواند مطالبه خسارت کند؟
فریب خورده میتواند از تدلیسکننده مطالبه خسارت کند و در این خصوص تفاوتی ندارد که تدلیسکننده یکی از زوجین باشد یا شخص ثالث و یا این که فریبخورده از حق فسخ خود استفاده کرده باشد یا نکرده باشد.
بنابراین هنگامی که شوهر به واسطه تدلیس، با زنی ازدواج کند که باکره نباشد و نخواهد یا نتواند نکاح را فسخ کند، میتواند تفاوت بین مهر زن باکره و غیرباکره را از تدلیسکننده مطالبه کند، اما اگر مرد بخواهد نکاح را فسخ کند و مهریه را پیش از فسخ به همسرش پرداخت کرده باشد، در این صورت میتواند به علت خسارتی که به او وارد شده است مهر را از زن پس بگیرد.
در خصوص زیانهای مادی و معنوی اضافه بر مهر نیز در صورتی قابل مطالبه است که با فسخ نکاح جبران نشود یا آن فسخ برای انسانی متعارف نا ممکن یا مشقتبار باشد.
تدلیس در ازدواج موقت
تدلیس در نکاح منقطع با نکاح دائم تفاوتی ندارد، یعنی در هر موردی که یکی از زوجین بتواند به واسطه آن نکاح دائم را فسخ کند. در نکاح منقطع نیز میتواند به همان علت آن را فسخ کند، و همان قواعد و شرایطی که در نکاح دائم بیان کردیم (البته به جز عده) در نکاح منقطع نیز وجود دارد.