ترمینولوژی دادگاهی ، اصطلاحات دادگاهی ، کلید واژه های دادگاهی

ترمینولوژی دادگاهی ، اصطلاحات دادگاهی ، کلید واژه های دادگاهی

یکی از مواردی که در نکات و دانستنی های حقوقی بسیار مورد توجه قرار میگیرد و برای همه افراد درگیر با مسائل حقوقی از جمله شاکی و متشاکی و وکیل و قاضی به کار می آید بحث ترمینولوژی حقوقی ، اصطلاحات حقوقی ، کلید واژه های حقوقی است که شامل ترمینولوژی حقوقی یا اصطلاحات حقوقی یا کلید واژه های حقوقی ، کلمات قضایی ، واژه های دادگاهی ، اصطلاحات دادگاهی ، اصطلاحات قضایی ، اصطلاحات وکلا می باشد. در این مقاله به ترمینولوژی دادگاهی ، اصطلاحات دادگاهی ، کلید واژه های دادگاهی میپردازیم.

سکنی : حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند.

 سلطه : عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.

 شخص حقوقی : عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی.

 شخص حقیقی : به معنای شخص طبیعی است.

 شخص طبیعی : اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف  هستند.

 صداق : مهر.

 صغیر : کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد.

 صلح : عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.

 صیغه : در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.

پیشنهاد مطالعه  ترمینولوژی قضایی ، اصطلاحات قضایی ، کلید واژه های قضایی

 ضامن : متعهد در عقد ضمان را گویند.

 ضمان : به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد.

 طلب : تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد.

 عرف : چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.

 عطف قانون به ما سبق : یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن.

عقد : تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.

 علت : امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.

 عوض : در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند.

 عین : اشیاء مادی مستقل.

 غش : از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.

 غصب : تصرف در مال غیر به نحو عدوان.

 غیر منقول : مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین  و معدن.

 قرض : عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.

 شاهد : کسی که شهادت بر امری می دهد.

 شبه عقد : عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.

 شخص : کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری

 شرط : امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.

 قسم : گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.

 قصد : مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.

پیشنهاد مطالعه  ترمینولوژی حقوقی ، اصطلاحات حقوقی ، کلید واژه های حقوقی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دریافت مشاوره کلیک کنید
پیمایش به بالا