هدف از این نوشتار از مجموعه مقالات مجله حقوقی دادمان بررسی نقش احسان در مسئولیت مدنی و تشریح برخی نکات مرتبط با مسیولیت مدنی محسن است . در این مقاله برخی از مواد قانون مدنی مرتبط با احسان مطرح و بررسی شد .
یکی از مسقطات ضمان قهری احسان می باشد. بدین معنا که هرگاه کسی به انگیزه خدمت و احسان به دیگران موجب ورود ضرربه آنها شود، عمل او تعهد آور نیست. بنابراین ، چون انجام عمل نیک برای دیگران گاهی با اضرار عمدی و اضطراری یا غیر عمدی با آن توام است ؛ قاعده احسان وضع شده تا راه های توجیه ترک عمل بسته و احسان کننده ضامن اضرار به فرد نباشد .
نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد احسان علاوه براینکه می تواند به سود فرد محسن اسقاط ضمان کند، به نفع او اثبات ضمان نیز مینماید. بدین معنا که فرد محسن می تواند با استناد به قاعده احسان خساراتی را که در نتیجه عمل محسنانه اش به او وارد شده است، مطالبه نماید.
تعریف قاعده احسان در مسئولیت مدنی
قاعده احسان در مسئولیت مدنی یکی از قواعد فقهی قرآنی است که معنای آن سلب مسئولیت از مکلف نسبت به کاری است که به قصد احسان به دیگری انجام دهد و در واقع نیز احسان باشد . برای نمونه اگر ولی یا قیم صغیر به قصد خدمت به وی تصرفی را در اموالش انجام دهد، مانند این که کالای تجاری وی را به جهت انتفاع و سود بیشتر با کشتی حمل نماید و کالای تجاری در دریا غرق و از میان برود یا در خشکی به سرقت رود، ولی یا قیم صغیر، نسبت به کالایی که از میان رفته ، ضمانتی ندارد، زیرا قصد وی احسان بوده و کوشیده تا شرایط حمل و نقل کالا را نیز به گونه متعارف با حفظ امانت انجام دهد.
همچنین اگر فردی جانوری را به جهت حفظ از سرما و یا درنده به درون اصطبل خود وارد نماید و از روی اتفاق آن حیوان به سبب ریزش سقف تلف شود، شخص ضامن نیست، چرا که وی قصد احسان داشته و رخدادی موجب تلف شدن جانور شده که احتمال آن بسیار ضعیف بوده است.
تاثیر احسان بر مسئولیت مدنی ناشی از اتلاف
برای بررسی بهتر تاثیر قاعده احسان در مسئولیت مدنی دو گفتار در نظر گرفته ایم که در ادامه به طور مفصل به هر کدامشان می پردازیم:
گفتار اول : سقوط مسئولیت ناشی از تلف اموال
ماده ۳۲۸ قانون مدنی مقرر می دارد :
هر کس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد؛ اعم از این که از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و اعم از این که عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن مال است.
ماده ۳۲۸ قانون مدنی که بر گرفته از فقه اسلامی است صراحت دارد کسی که باعث اتلاف مالی شود ضامن آن است و با توجه به صراحت این ماده و حکومت آن در جامعه، اشعار آن به این که هر کس بدون عمد هم موجب تلف مال دیگری شود ضامن است و باید از عهده خسارت برآید با فقه اسلامی تناسب ندارد.
در ظاهر چنین به نظر می رسد که این ماده معارض قاعده احسان است که محسن را ضامن نمی داند، منتهی آنچه مسلم است تعارض بین ماده ۳۲۸ قانون مدنی و قاعده احسان نیست و منظور از متلف در این ماده شخصی غیر از محسن است، چون هیچ اشاره ای به قصد و نیت شخصی تلف کننده نشده است و مطمئناً هر جا شخصی از روی صدفه و بی توجهی و بدون داشتن قصد و نیت خیر مالی را تلف کند، عنوان محسن بر او صدق نمی کند.
گفتاردوم : سقوط مسئولیت در مورد صدمات جسمی و مالی
ماده ۳۳۰ قانون مدنی مقرر می دارد:
هر کس حیوان متعلق به غیر را بدون اذن صاحب آن بکشد، باید تفاوت قیمت زنده و کشته آن را بدهد، و لیکن اگر برای دفاع از نفس بکشد یا ناقص کند ، ضامن نیست
در این ماده از قانون مدنی هیچ اشاره ای به نفس دیگری نشده است و منظور از دفاع از نفس، دفاع از نفس خ ود است، در صورتی که قاعده احسان در جایی معنا پیدا می کند که قصد و نیت شخص نیکی کردن به دیگری می باشد نه خودش، اگر چه عده ای عدم ضمان کشنده حیوان را از جهت قصد قاعده احسان در مسئولیت مدنی او می دانند و اینطور توجیه کرده اند که چون کشنده حیوان می خواسته نفس ناطقه ای را از مرگ نجات دهد و به این نیت اقدام به هلاکت حیوان کرده است شخص را محسن و فاقد ضمان می دانند ولی آنچه مسلم است دفاع مشروع ربطی به قاعده احسان ندارد، بلکه از باب تقدیم اهم بر مهم است و نیز به این دلیل که دفاع از نفس، عرفاً و عقلاً و شرعاً حق هر انسانی محسوب می شود از این باب که حفظ نفس واجب است.
طبق تبصره ای که ذیل ماده سابق ۶۱ قانون مجازات اسلامی ، در صورتی بر شخص عنوان محسن صدق می کند که برای خدمت و نیکی به دیگران اقدام کند. آنچه از ماده ۳۳۰ قانون مدنی و ماده ۱۵ مسئولیت مدنی استنباط می شود این است که صرف این که ضمان از شخص برداشته شود نمی توان او را محسن دانست.
یعنی تمام کسانی که ضمان از آن ها برداشته می شود ، عنوان محسن بر آنها صدق نمی کند، چه بسا طبق همین مواد قانونی که ذکر شد افراد برای حفظ نفس خود اقدام می کنند و قانون آن ها را تبرئه نماید و هیچ مسئولیتی بر عهده آنها نیست و محسن هم محسوب نمی شوند.
در مقابل تمامی کسانی که عنوان محسن بر آنها صدق می کند فاقد ضمان بوده و عمل آن ها قابل تحسین است، چون آن ها با قصد و نیت خدمت به دیگری اقدام کرده و خود هیچ منفعتی کسب نکرده اند و هدف آن ها صرفاً نیکی به دیگران بوده است.
به نظر می رسد اگر موضوع را چنین مطرح کنیم به فهم مطلب قاعده احسان در مسئولیت مدنی کمک بیشتری می نماید:
- همه محسنین فاقد ضمان هستند.
- هر شخص فاقد ضمان محسن نیست.
پس نتیجه می گیریم همه کسانی که فاقد ضمان می باشند عنوان محسن بر آن ها صدق نمی کند.
قاعده احسان در مسئولیت مدنی پزشک
برای درک قاعده احسان در مسئولیت مدنی پزشکان نخست باید با ماهیت مسئولیت پزشکان در نظام حقوقی ایران آشنا شویم.
ماده اول قانون مسئولیت مدنی مقرر می دارد:
هرکس بدون مجوز قانونی، عمداً یا در نتیجه بی احتیاطی به جان یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی و یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود، مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می باشد.
بنابراین هدف از مسئولیت مدنی، جبران خسارت زیان دیده است و نیز مسئولیت مدنی به هر نوع قرار دادی (ضمان ناشی از عقد) و (ضمان قهری ناشی از قانون) تقسیم می شود.
ضرر اگر ناشی از نقض تعهد میان مسبب ضرر و زیان دیده باشد مسئولیت قرار دادی به وجود می آید و اگر به دلیل نقض تعهد قانونی که اضرار به غیر را ممنوع می کند باشد، مسئولیت قهری شکل میگیرد. بنابراین پزشک در صورتی دارای مسئولیت مدنی خواهد بود که مرتکب جرم مدنی شود و جرم مدنی با توجه به ماده ۱ مسئولیت مدنی شامل عملی است که موجب ورود ضرر و زیان و یا خسارت به دیگری شده و عامل آن ملزم به جبران ضرر و زیان و یا دفع خسارت است.
بررسی نقل قول های فقهای عظام درباره قاعده احسان در مسئولیت مدنی پزشک
شهید ثانی (قدس سره) در شرح لمعه در کتاب دیات در مورد مسئولیت طبیب اینگونه بحث می کند. طبیب آنچه را از نفس یا عضو به خاطر معالجه کردنش تلف می کند از مال خودش ضامن است، چون تلف مستند به فعل است و نباید خون انسان مسلمان به هدر برود و نیز او (پزشک) در انجام قاصد بود و خطا در نتیجه حاصل شده پس مانند این است که فعلش شبیه عمد باشد، هر چند احتیاط نماید و جدیت به خرج دهد و مریض نیز اذن به علاج داده باشد؛ چون هیچ یک از اینها دخالت در عدم ضمان طبیب ندارد و با خطای محض ضمان محقق می شود و در اینجا به طریق اولی ضمان تحقق می یابد.
اما نظریه مشهور فقهای اسلامی از جمله خویی، قائل به عدم ضمان طبیب در صورت اخذ برائت است. این گروه در تأیید رای خویش علاوه بر استناد به روایات وارد شده چنین استدلال کرده اند که احتیاج و نیاز مردم به پزشک ضرورتی است که لزوم تشریح ابراء را توجیه می کند. زیرا وقتی پزشک بداند که اگر به درمان و معالجه بپردازد از ضمان رهایی ندارد، از اقدام به درمان و طبابت خودداری خواهد کرد. در حالی که بیمار نیازمند اوست.
قانونگذار در بحث مسیولیت مدنی محسن نظریه مشهور را مورد توجه قرار داده و به موجب ماده ۴۹۵ نیز تأکید کرده است که مقصود از این ماده کسی است که در صورت تلف نفس یا عضو حق مطالبه دیه و یا عضو از آن را می یابد. بنابراین منحصر در ولی قهری مجنی علیه نبوده و کلیه کسانی را شامل می گردد که در صورت وقوع تلف مستحق دریافت دیه می شوند.
از این رو چنانچه بیمار عاقل و بالغ باشد، اگر معالجات طبیب موجب تلف عضو گردد، خ ود وی در مواردی که درمان منتهی به قتل گردد، از اولیای دم باید قبلاً ابراء کرده باشد. لکن با توجه به رجحان ولایت بیمار بر نفس خویش چنانچه ولی، در کمال عقل، پزشک را پیش از درمان ابراء کرده باشد در سقوط ضمان طبیب کفایت می کند. برخی گفته اند مراد از ولی کسی است که امر به وی ارجاع می گردد، پس اگر بیمار عاقل و بالغ باشد، خود ولی خویش است و اگر به کودک یا مجنون باشد اذن و ابراء ولی اولازم است.
از مجموع بیانات و روایات و قواعد فقهی که به آنها اشاره شد به نظر می رسد مسئولیت پزشک منوط به اثبات تقصیر اوست و چنانچه پزشکی برای مداوای بیمارش و رساندن منفعت به او با وجود تلاش و مهارت علمی و عملی در نفس یا عضو بیمار قطعی صورت گیرد ، که پزشک با اجازه او یا درخواست مریض این کار را انجام داده است ، قطعاً چنین پزشکی محسن است و این معنی رافع مسئولیت کیفری و مدنی است . بنابراین اذن بیمار به تنهایی و بدون تحصیل برائت مشروط بر عدم تقصیر پزشک و اعمال تمام دانش های پزشکی، موجب عدم حصول مسئولیت کیفری و مدنی پزشک است و نیازی به اخذ برائت از مریض نیست.
قاعده احسان در بحث تأدیب فرزند توسط والدین
اقدامات والدین و اولیاء قانونی و سرپرستان صغار و مجانین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام می شود مشروط به اینکه اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تادیب و محافظت باشد.
مبنای مشروعیت عمل و جرم تلقی نشدن عمل والدین در تنبیه صغار و محجورین به منظور تأدیب طفل حکم قانون است که به موجب آن اولیاء حق تنبیه طفل خود را دارند.
دراین مورد ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی مقرر نموده که:
ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تادیب تنبیه نمایند.
بنابراین حدود تنبیه والدین دو چیز است:
- به قصد تادیب و محافظت باشد.
- در حد متعارف و حدود شرعی باشد.
البته عمل افرادی نظیر نامادری و ناپدری و اولیاء معنوی طفل (آموزگار، مدیر و معلمان مدرسه) اگر چه به قصد تأدیب و در حد متعارف باشد نیز جرم محسوب می گردد. مع ذلک در فقه اهل تسنن برای معلم و مدرس و استاد کار و شغل نیز حق تنبیه وجود دارد.